انقلاب حضرت مهديعليه السلام همچون ديگر انقلابها، بدون مقدمه و زمينه سازي، به وجود نميآيد؛ بلکه در آستانه ظهور، حرکتهايي شکل ميگيرد و زمينه را براي ظهور آن حضرت فراهم ميآورد. اين سلسله قيامها و انقلابها - که از سوي حق پويان صورت ميگيرد - بر اساس آنچه در بعضي از روايات آمده، زمينه را براي حرکت جهاني حضرت مهديعليه السلام آماده ميکند.
پيشگويي تحقّق اين نشانهها، به تعبيرهاي گوناگوني در روايات آمده که به بعضي از آنها اشاره ميشود: پيامبر اکرمصلي الله عليه وآله ميفرمايد: «گروهي از ناحيه مشرق، قد بر ميافرازند و زمينه حکومت مهديعليه السلام را فراهم ميسازند». [1] .
در روايتي ديگر ميفرمايد:
«تَجِيءُ الرّاياتُ السُّودُ مِنْ قِبَلِ المَشْرِقِ کَاَنَّ قُلُوبَهُمْ زُبُرُ الحَدِيْدِ فَمَنْ سَمِعَ بِهِمْ فَلْيَأتِهِمْ فَبايِعَهُمْ وَلَوْ حَبْواً عَلَي الثَّلْجِ» [2] ؛ «افرادي با بيرقهاي سياه از ناحيه مشرق ميآيند که دلهاي آنان مانند قطعههاي فولاد، محکم است. پس هر کس قيام آنان را شنيد، براي بيعت به سوي آنان بشتابد؛ هر چند لازم باشد با سينه بر روي برف برود».
امام باقرعليه السلام ميفرمايد: «کَأَنِّي بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالمَشْرِقِ يَطْلُبُونَ الحَقَّ فَلا يُعْطُوْنَهُ ثُمَّ يَطْلُبُونَ فَلا يُعطَونَهُ فَاِذا رَأَوْا ذَلِکَ وَضَعُوا سُيُوفَهُمْ عَلي عَواتِقِهِمْ فَيُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلا يَقْبَلُونَهُ حَتَّي يَقُومُوا وَلا يَدْفَعُونَها اِلاَّ اِلي صاحِبِکُمْ قَتْلاهُمْ شُهَداءٌ اَما اِنِّي لَوْ اَدْرَکْتُ ذَلِکَ لَاِسْتَبْقَيْتُ نَفْسي لِصاحِبِ هَذا الاَمْرِ» [3] ؛ «گويي قومي را ميبينم که از شرق در طلب حق قيام کردهاند؛ ولي بدانان نميدهند و باز مطالبه ميکنند، اما بدانها نميدهند. پس چون چنين ميبينند، شمشيرهاي خود را بر دوش ميگيرند. در آن هنگام آنچه را ميخواهند به آنان ميدهند؛ ولي نميپذيرند تا اينکه پيروز ميشوند و آن را جز به صاحب الامرعليه السلام تسليم نميکنند. کشتگان آنان شهيدند. اگر من آنان را درک کنم، جانم را براي صاحب الامر ميگذارم». [4] .
در اين روايات به روشني از برپايي قيامها و انقلابهايي در آستانه ظهور حضرت مهديعليه السلام خبر داده شده است. افزون بر اينها، روايات فراوان ديگري نيز بر اين نکته اتفاق دارند که پيش از ظهور حضرت مهديعليه السلام، حکومتي به رهبري يکي از صالحان - که گمان ميرود از فرزندان، پيامبر هم باشد - در ناحيه مشرق تشکيل ميگردد و زمينه ظهور را مهيا ميسازد. اين حکومت، تا ظاهر شدن مهديعليه السلام و تسليم آن به حضرت ايشان، ادامه مييابد.
بر همين اساس، برخي تشکيل دولت شيعي مذهب صفويه را - که پس از قرنها استيلاي حاکمان مستبد و متعصب عامي مذهب، روي کار آمد - همان دولتي دانستهاند که در روايات از جمله زمينه سازان حکومت مهديعليه السلام به شمار آمده است.
در زمان ما نيز، برخي با استناد به ويژگيهايي که در روايات آمده، انقلاب اسلامي ايران را - که در سال 1357 ه .ش به رهبري امام خمينيرحمه الله به پيروزي رسيد - همان دولتي دانستهاند که زمينه را براي ظهور و قيام مهديعليه السلام آماده ميکند و ان شاء اللّه تا ظهور آن حضرت ادامه مييابد. [5] .
بر اساس اين ديدگاه بسياري از نشانهها که در روايات آمده بر انقلاب اسلامي ايران تطبيق ميکند؛ به ويژه در برخي روايات به رهبري قيام که سيدي از اولاد پيغمبر است و از قم قيام ميکند و ياران او، بدون ترس و واهمه در برابر طاغوت پايدارند» اشاره شده است که همگي آنها به انقلاب اسلامي صدق ميکند.
در هر صورت، گرچه قراين فراواني اين احتمال را قوّت ميبخشد؛ ولي دليل قطعي و صحيحي در دست نيست که ثابت کند منظور از حکومت زمينه ساز - که ائمهعليهم السلام از آن خبر دادهاند - انقلاب اسلامي، به رهبري امام خمينيرحمه الله است.
البته اين، نخستين باري نيست که علماي شيعه، چنين احتمالي را مطرح ساختهاند. پيش از اين نيز، هرگاه حرکت و انقلابي از ناحيه شرق - به ويژه منطقه خراسان صورت ميگرفت - اين احتمال قوّت ميگرفت.
البته هيچ يک از آن حرکتها به اندازه انقلاب اسلامي، زمينه ساز انقلاب مهديعليه السلام نبودهاند؛ بلکه اصلاً مقايسه آنها با انقلاب اسلامي باطل است. از اين رو احتمال اينکه مراد از «دولت زمينهساز» از جمله انقلاب اسلامي ايران باشد و تا ظهور حضرت مهديعليه السلام تداوم يابد، بسيار است.
در هر حال با توجه به روايات بسياري که در اين بخش رسيده، در دوره غيبت و در آستانه ظهور مهديعليه السلام، دولتهايي به حمايت از حق روي کار ميآيند و انقلابهايي به حمايت از آن شکل ميگيرند و زمينه را براي ظهور آن حضرت فراهم ميسازند و اين از نشانههاي ظهور است. [6] .
آنچه ذکر شد زمينه سازي و زمينه سازان به طور خاصّ بود؛ ولي از روايات استفاده ميشود علاوه بر موارد فوق، تمامي منتظران به نوعي زمينهساز ظهور محسوب ميشوند.
ويژگيهاي زمينه سازان:
در اين قسمت به پارهاي از ويژگيهاي زمينهسازان ظهور اشارهاي ميشود:
شناخت پروردگار:
خداوند متعال فلسفه اساسي آفرينش انسانها را عبادت و بندگي معرفي فرموده است.
آنجا که ميفرمايد: «وَمَا خَلَقْتُ الجِّنَ والاِنسَ اِلاّ لِيَعبُدُونَ» [7] ؛ «جن و انس را جز براي اينکه عبادت کنند خلق نکردم».
اين مهم زماني حاصل ميگردد که شناخت نسبت به آن ذات مقدس فراهم آيد، پس از شناخت خداوند است که راه رشد، هموار و موانع بر طرف ميشود.
زمينه سازان ظهور و ياران امام مهديعليه السلام، از جمله کسانياند که خداوند را آن گونه که شايسته است ميشناسند. حضرت عليعليه السلام اين شناخت والاي خداوند را در ايشان اين گونه وصف فرموده است: «رِجالٌ مُؤمِنُونَ عَرِفُوا اللَّهَ حَقَّ مَعرِفَتِهِ وَهُمْ اَنْصارُالمَهْدِيِّ فِي آخِرِ الزَّمانِ» [8] .؛
«مرداني مؤمن که خدا را چنان که شايسته است شناختهاند و آنان، ياران مهديعليه السلام در آخرالزمانند».
امام صادقعليه السلام قلبهاي آنان را بسان پولاد دانسته، ميفرمايد: «رِجالٌ کَاَنَّ قُلُوبَهُم زُبُرُ الحَدِيدِ لايَشُوبُها شَکٌ فِي ذاتِ اللَّهِ اَشَدُّ مِنَ الحَجَرِ...» [9] ؛ «آنان مردانياند که دلهايشان گويا پارههاي آهن است. هيچ ترديدي نسبت به خداوند قلبهايشان را نيالايد و قلبهايشان از سنگ استوارتر است».
شناخت امام زمان :
يکي ديگر از برجستهترين ويژگيهاي زمينه سازان ظهور، شناخت حضرت مهديعليه السلام است. البته شناخت امام در هر زمان بر پيروان لازم و ضروري است؛ ولي آنچه شناخت رهبر آخرين را از اهميتي دو چندان برخوردار ميسازد، شرايط ويژه او است. ولادت پنهان، زيست پنهان، امتحانات سخت و دشوار، و... برخي از اين ويژگيها است.
زمينه سازان - که همان ياران حضرت مهديعليه السلام هنگام ظهور هستند - امام خويش را به بهترين وجه ميشناسند و اين شناخت آگاهانه در تمامي وجودشان رسوخ کرده است. بنابراين زمينهسازي براي ظهور آن حضرت، بدون شناخت آن بزرگوار امکانپذير نخواهد بود.
در روايات فراواني بيان شده است «... مَنْ مَاتَ وَلَمْ يَعرِفْ اِمامَ زَمانِهِ ماتَ مِيتَةً جَاهِليَّةً» [10] ؛ «هر که بميرد و امام زمان خويش را نشناسد به مرگ جاهلي خواهد مرد».
امامصادقعليه السلامفرمود:
«...اِعرِفْاِمامَکَ فَاِذا عَرَفْتَهُ لَمْ يَضُرُّکَ؛ تَقَدَّمَ هَذا الامرُ اَمْ تَأَخَّرَ... فَمَنْ عَرَفَ اِمامَهُ کانَ کَمَنْ هُوَ فِي فُسْطاطِ القائِمِ» [11] ؛ «امام زمان خويش را بشناس، پس وقتي او را شناختي پيش افتادن و يا تأخير اين امر [ظهور] آسيبي به تو نخواهد رساند... پس هر آن کس که امام خويش را شناخت، مانند کسي است که در خيمه قائمعليه السلام باشد».
حضرت مهديعليه السلام هر چند در پس پرده غيبت است؛ ولي هرگز جمال وجودش براي انسانهاي مهدي باور و مهدي ياور پنهان نبوده است. اگر معرفت به آن حضرت نباشد، ديدن ظاهري ايشان نيز سودي در بر نخواهد داشت، چنان که کساني بودند که همواره جمال دلنشين پيامبر اکرمصلي الله عليه وآله و ائمه اطهارعليهم السلام را زيارت ميکردند؛ ولي بهره معرفتي چنداني از آن اسوههاي آفرينش نبردند.
امام صادقعليه السلام فرمود: «وَمَنْ عَرَفَ اِمامَهُ ثُمَّ ماتَ قَبْلَ اَنْ يَقُوْمَ صاحِبُ هَذا الاَمرِ کانَ بِمَنزِلَةِ مَنْ کانَ قاعِداً فِي عَسْکَرِهِ لا بَل بِمَنزِلَةِ مَنْ قَعَدَ تَحْتَ لِوائِهِ» [12] ؛ «هر آن کس که امامش را شناخت و قبل از قيام صاحب اين امر از دنيا رفت، بسان کسي است که در سپاه آن حضرت خدمتگزاري خواهد کرد؛ نه، بلکه مانند کسي است که زير پرچم آن حضرت است».
امام صادقعليه السلام با تأکيد، شيعيان را به شناخت خداوند، پيامبر و حجّتهاي الهي فرا خوانده، از جمله دعاهاي دوران غيبت را اين گونه توصيه فرموده است:
«اَللّهُمَّ عَرِّفْني نَفْسَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَم تُعَرِّفْني نَفْسَکَ لَمْ اَعْرِفْ نَبِيَّکَ، اَللَّهُمَّ عَرِّفْني رَسُولَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني رَسُولَکَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَکَ، اَللَّهُمَّ عَرِّفْني حُجَّتَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ ديني». [13] .
اين دعا علاوه بر امام صادقعليه السلام از نواب اربعه نيز نقل شده که احتمال دارد ايشان از خود حضرت مهديعليه السلام نقل کرده باشند. [14] .
اطاعت محض از خداوند و اولياي او :
کسي که به دنبال زمينه سازي براي ظهور حضرت مهديعليه السلام است، پس از شناخت خداوند و امام زمانعليه السلام و اعتقاد به آنان، بايد اين شناخت و اعتقاد را عملي کرده و تبلور حقيقي آن را در اطاعت محض از آن انوار پاک ظاهر سازد.
همسو کردن رفتارها، نيتها و جهتگيريها، طبق خواست رهبر الهي، از مهمترين ويژگيهاي رهروان راستين است و اين صفت به خوبي در ياران امام مهديعليه السلام وجود دارد.
گفتني است اگر کسي در مرحله شناخت، در حد ممکن معرفت کسب نمود، در مرحله اطاعت دچار ترديد نخواهد شد؛ حال آنکه اگر کسي در آن مرحله دچار ترديد و يا نقصان معرفتي شد، در مرحله اطاعت هرگز پيرو خوبي نخواهد بود.
امروزه نيز حضرت مهديعليه السلام در پس پرده غيبت است، اما اراده و فرمانش را بايد گردن نهاد؛ چرا که اگر کسي اکنون از دستورات آن حضرت اطاعت کرد، در زمان ظهور نيز چنين خواهد بود.
رسول گرامي اسلامصلي الله عليه وآله در اين باره فرمود: «طوُبي لِمَنْ اَدرَکَ قائِمَ اَهلِ بَيْتي وَ هُوَ مُقتَدٍ بِهِ قَبْلَ قِيامِهِ يَتَولّي وَليَّهُ وَيَتَبرَّأُ مِنْ عَدُوِّهِ وَيَتَوَليَّ الاَئِمَّةَ الهادِيَةَ مِنْ قَبْلِهِ اوُلئِک رُفَقائي وَ ذَوُو وُدّي وَ مَوَدَّتي وَاَکْرَمُ اُمَّتي عَلَيَّ» [15] ؛ «خوشا به حال کسي که، قائم اهل بيت مرا درک کند؛ حال آنکه پيش از قيام او نيز پيرو او باشد. با دوست او دوست و با دشمن او دشمن و با رهبران و پيشوايان هدايتگر پيش از او نيز دوست باشد. اينان همنشين و دوستان من و گراميترين امت من در نزد من هستند».
احترام خالصانه:
از آنجايي که امامعليه السلام حقّي بزرگ بر گردن پيروان خود دارد، خداوند متعال احترام او را بر مردمان لازم فرموده است. از اين رو هر آن چه مايه بزرگداشت او ميشود، از سوي ياران آن حضرت انجام ميگيرد، ايشان اين روحيه را در زمان غيبت در خود ايجاد نمودهاند تا در زمان ظهور نيز همواره در تمامي امور، احترام و پيروي از آن حضرت را پاس دارند.
ائمه معصومينعليهم السلام، هرگز از اين مهم غفلت نکرده، عظمت شأن آخرين معصومعليه السلام، ايشان را به تکريم و احترامي مثال زدني وا داشته است.
وقتي «دعبل خزاعي» قصيدهاي زيبا براي امام علي بن موسي الرضاعليه السلام خواند - که در ابياتي از آن به حضرت مهديعليه السلام اشاره شده بود - حضرتش به احترام ذکر نام مقدس ولي عصرعليه السلام متواضعانه برخاست، دست بر سر نهاد و براي فرج قائم آل محمدصلي الله عليه وآله دعا فرمود. [16] .
از امام صادقعليه السلام سؤال شد: «چرا به هنگام شنيدن نام «قائم» لازم است بر خيزيم!» آن حضرت فرمود: «حضرت مهديعليه السلام ، غيبت طولاني دارد و اين لقب يادآور دولت حقه آن حضرت و ابراز تأسف بر غربت او است و لذا آن حضرت از شدت محبت و مرحمتي که به دوستانش دارد به هر کس که حضرتش را به اين لقب ياد کند، نگاه محبتآميز ميکند. از تجليل و تعظيم آن حضرت است که هر بنده خاضعي در مقابل صاحب عصر خود - هنگامي که مولاي بزرگوارش به سوي او بنگرد - از جاي برخيزد. پس بايد بر خيزد و تعجيل در فرج مولايش را از خداوند مسئلت نمايد». [17] .
علاوه بر حکمت ياد شده، آمادگي افراد در هر آن، براي قيام و مبارزه و جهاد در راه تحکيم عدالت اجتماعي، و حفظ حقوق انسانها واجد اهميتي بسزا است.
انسان منتظر - که زمينه ساز ظهور در عصر غيبت است - بايد همواره داراي چنين هدفي باشد و در راه تحقق آن، به گونههاي مختلف بکوشد و تا آنجا اين آمادگي را حفظ کند و ابراز دارد، که هرگاه نام پيشواي قيام (قائم) ذکر ميشود، به پا خيزد و آمادگي همه جانبه خويش را نشان دهد و اين آمادگي را هميشه به خود و ديگران تلقين و تحکيم کند. [18] .
انتظار راستين:
انتظار راستين - که اساس شخصيت زمينه سازان ظهور را شکل ميدهد - پيشينهاي بس دراز و طولاني در تاريخ شيعه دارد. آخرين فرستاده الهي بانگ بر آورده و انسانها را به روزگاري سراسر نور نويد داده و فرموده است: «لا تَذهَبُ الدُّنيا حَتَّي يَلِيَ اُمَّتي رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بَيْتي يُقالُ لَهُ المَهْدِيُّ» [19] ؛ «دنيا به پايان نرسد مگر اينکه امت مرا مردي از اهل بيت من رهبري کند که به او مهدي گفته ميشود».
اکنون قرنها از آن بانک ملکوتي ميگذرد؛ ولي همچنان طنين دلنشين و اميدبخش آن در گوش انسانها است. اين بشارت بزرگ، زندگي مردمان را در عصر بلند انتظار با تاريخي روشن از نمودها و جلوههاي فکري و علمي، روزبهروز به آن دروازه روشنايي نزديکتر ميسازد.
آنچه در اين رهيافت از ارزشي بس بلند برخوردار است، زمينهسازي براي ايجاد آن حکومت موعود است؛ اگرچه زمان بر پايي آن از اسرار الهي و تنها در حيطه اراده خداوند است.
امام صادقعليه السلام اين معنا را چنين بيان فرموده است: «مَنْ سَرَّهُ اَنْ يَکُونَ مِنْ اَصْحابِ القائِمِ فَلْيَنْتَظِرْ وَلْيَعمَلْ بِالوَرَعِ وَمحاسِنِ الاَخْلاقِ وَهُوَ مُنتَظِرٌ فَاِن ماتَ وَقامَ القائِمُ بَعْدُ کانَ لَهُ مِنَ الاَجْرِ مِثْلُ اَجْرِ مَنْ اَدرَکَهُ فَجِدُّوا وانْتَظِرُوا هَنيئاً لَکُمْ اَيَّتُهَا العِصابَةُ المَرْحُومَةُ»؛ [20] «هر کس که خوشحال ميشود که از ياران قائمعليه السلام باشد، بايد منتظر باشد و با پرهيزگاري و اخلاق نيکو عمل نمايد و با چنين حالتي منتظر باشد که هرگاه بميرد و پس از مردنش قائمعليه السلام به پا خيزد، پاداش او همچون کسي خواهد بود که دوران حکومت آن حضرت را درک کرده باشد. پس بکوشيد و منتظر باشيد. گوارايتان باد اي گروه رحمت شده!»
آمادگي براي خدمت به حضرت مهدي:
آنان که وجودشان سرشار از عشق خداوند و اولياي او است، اگر عصر ظهور را درک کنند، بزرگترين افتخارشان خدمت به ساحت بلند مهدي آل محمدصلي الله عليه وآله خواهد بود. شايد باور کردن اين سخن بسي مشکل نمايد که رئيس مذهب شيعه حضرت صادقعليه السلام، آن گاه که نام آخرين ذخيره الهي نزدش برده ميشد، با حسرتي بر آمده از عمق جان و آرزويي بيمانند آهي از نهاد بر ميآورد و ميفرمود: «لَوْ اَدْرَکْتُهُ لَخَدِمْتُهُ اَيّامَ حَياتي؛ [21] اگر او را درک کنم تمام روزهاي زندگيام خدمتگزار او خواهم بود».
هر کس بخواهد در آن روزگار خدمت حضرتش نصيب گردد، بايد هم اکنون در دوران غيبت، خدمت به آن حضرت و ياران او را سرلوحه کارهاي خود قرار دهد.
خودسازي و ديگرسازي:
يکي ديگر از ويژگيهاي ياران امام مهديعليه السلام در عصر غيبت، خودسازي و مواظبت بر رفتار خويش است که در پي آن، جامعه و ديگران نيز به اين جهت متمايل خواهند شد. شکي نيست که دينداري در عصر غيبت حضرت مهديعليه السلام، از هر زماني ديگر بسي مشکلتر و طاقت فرساتر است.
امام صادقعليه السلام سختي اين دوران را اين گونه تصوير کرده است: «صاحب اين امر، غيبتي دارد که در آن هر کس از دين خود دست بر ندارد، همانند کسي است که با کشيدن دست خود به ساقه قتاد [که بوتهاي تيغدار است] خارهاي آن را بسترد! پس کدام يک از شما با دست خود تيغهاي قتاد را نگه ميدارد؟
سپس آن حضرت مدتي سر به زير افکند و فرمود: صاحب اين امر داراي غيبتي است؛ پس بنده خدا بايد پرهيزگاري و تقوا پيشه کند و به دين خود تمسک جويد». [22] .
اگرچه آزمايشهاي ديني براي همه ايمان آورندگان در همه زمانها، قانون الهي است؛ اما در عصر غيبت تمامي عواملدست بهدستهمداده اين آزمايش را به اوج خود ميرساند. در اين دوران است که نگهداشت دين، بسيار دشوار است و بيشتر مردم به انگيزههاي گوناگون، ايمانخويشرادرزندگيازدست ميدهند.
گسترش زمينههاي ناباوري، افزايش انگيزههاي انحراف و گريز از دين و ستيزه جوييهاي دشمنان با دينداران و دينداري، از مهمترين عوامل اين آزمايش است.
آنان که دراين گردابهاي ترسناک، دين خود را حفظ کنند، از شأن و رتبهاي بس رفيع برخوردار خواهند بود. [23] .
انسان در اين دوران - بر خلاف دوران عصر پيامبرصلي الله عليه وآله و ديگر معصومانعليهم السلام - از تمامي دريافتهاي حسي نسبت به پيامبر و امامانعليهم السلام دور است و تنها بر اساس درک عقلي و تاريخي، پيامبرصلي الله عليه وآله و پيشوايان معصوم را ميشناسد و به رسالت و امامت ايشان ايمان ميآورد.
امام سجّادعليه السلام در اين باره ميفرمايد: «اي ابا خالد! مردم در زمان غيبت آن امام - که به امامت او معتقدند و منتظر ظهور او هستند - از مردم هر زماني برترند؛ زيرا خداي متعال عقل و فهم و معرفتي به آنان عطا فرموده که غيبت نزد آنان، به منزله مشاهده است و آنان در آن زمان، به مانند مجاهدان پيش روي رسول خداصلي الله عليه وآله - که با شمشير به جهاد برخاستند - قرار داده است. آنان مخلصان حقيقي و شيعيان راستين و داعيان به دين خداي متعال در نهان و آشکارند». [24] .
موفقيت در اين آزمايش، نيازمند بينشي است که انسان ديندار در پرتو آن، بتوانددربرابرتحريفها،شبههها و ترديدها رويکرد ديني خود را حفظ کند و با هيچ يکازعواملانحراف، خلوص و دينداري را در فکر و عمل از دست ندهد.
اگر چنين شد مصداق اين فرمايش رسول گرامي اسلامصلي الله عليه وآله خواهد بود که فرمود: «به زودي پس از شما، کساني ميآيند که يک تن از آنان پاداش پنجاه تن از شما را دارد. گفتند: اي رسول خدا! ما در جنگ بدر و احد و حنين در رکاب شما جهاد کرديم و درباره ما آيه قرآن نازل شده است؟!
پيامبر اکرمصلي الله عليه وآله فرمود: اگر آنچه از آزارها و رنجها که بر آنان ميرسد، بر شما آيد، بسان آنان، شکيبايي نخواهيد داشت». [25] .
پايداري بر دين در روزگار غيبت، به تحمل سختيها، محروميتها و تنگناهاي مادي خلاصه نميشود؛ بلکه تحمّل فشارهاي سخت روحي و معنوي نيز، بر آنها افزوده ميگردد و چنانچه دينداري با صبر و شکيبايي درست و آگاهانه توأم نباشد، به تدريج نااميدي به مردم روي ميآورد و باور را از روح و فکر آنان بر ميدارد.
پی نوشت ها:
[1] کنزالعمال، ج 14، ص 263؛ المعجم الاوسط، الطبراني، ج 1، ص 94.
[2] کشف الغمة، ج 2، ص 473؛ بحارالانوار، ج 51، ص 84.
[3] الغيبة، ص 273؛ ح 50.
[4] بحارالانوار، ج 52، ص 243.
[5] مجموعه مقالات و گفتارها در پيرامون حضرت مهديعليه السلام، ص 207.
[6] جمعي از نويسندگان، چشم به راه مهديعليه السلام، ص 303 - 306.
[7] ذاريات (51)، آيه 56.
[8] بحارالانوار، ج 57، ص 229.
[9] بحارالانوار، ج 52، ص 307.
[10] کمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 409.
[11] الغيبة، ص 331.
[12] الکافي، ج 1، ص 371.
[13] الکافي، ج 1، ص 337؛ کمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 342؛ الغيبة، ص 166.
[14] ر.ک: کمالالدين، ج 2، ص 512.
[15] کتاب الغيبة، ص 456؛ کمالالدين، ج 1، ص 286، ح 3.
[16] منتخب الاثر، ص 640، ح 3.
[17] همان، ح 4.
[18] خورشيد مغرب، ص 264.
[19] شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، ص 644، ح 3.
[20] الغيبة، ص 200، ح 16.
[21] همان، ص 245، ح 46. [22] الکافي، ج 1، ص 335، ح 1.
[23] رک: کمالالدين و تمام النعمة، ص 288، ح 8؛ من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 365.
[24] کمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 319.
[25] کتاب الغيبة، ص 456.
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: